گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۳۳

 

 

در ورودی یک آسانسور  در روز اول استخدام

 

من: عجله میکنم و میخوام وارد بشم

رقیب : میخواد سریع تر از من سوار بشه

من : من سوار میشم و از شیشه نگاه میکنم به یارو . میرسم در شرکت و معرفی میکنم خودم رو

منشی  : مدیریت منابع انسانی تشریف نیاورند - باید صبر کنید

من : میشینم و با ژست روزنامه چهار روز پیش رو مرور میکنم

منشی : سلام آقای مدیر منابع انسانی

من‌: نگاه میکنم و میبینم همون رقیب در سوار شدن آسانسور جناب مدیر هست !

مدیر ( رقیب ) : بفرمائید توی دفتر

من : اطاعت

مدیر : شما آدم تند و تیزی هستید - با کاری که صبح انجام دادید - چون برای تیم فروش نیرو میخوام - شما اینجا استخدامید

 

نظرات 3 + ارسال نظر
عمو سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1387 ساعت 09:03 ق.ظ http://www.pardiseshgh.blogsky.com

حکایت و شرح حکایتی نو در وبلاگ فکر نو .... منتظر حکایت ها و نکته های زیبای شما هستم ....دوستار همیشگی شما - عمو

قربون عمو

فریبا سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1387 ساعت 09:52 ق.ظ http://mermiad.blogsky.com

به این می گن خوش شانسی به معنی واقعی

ممنون

Hamid سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1387 ساعت 10:53 ق.ظ http://downloadha1.blogsky.com

حالا اگه ما بودیما
مدیر:: شما شخصیت ندارید . شما برای شرکت سمی .......
لطف کنید از جلو چشام خفه شید ....!!!!!!؟
من:: من اصلا به این کار احتیاجی ندارم .. ..! حیف که جای آقامی و گر نه............................

ههههه

ممنون که از سبک نگارشی من استفاده کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد