گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۴۲

 

 

در مجلس ختم

من : همه نشسته بودند که من وارد مجلس شدم

مداح : داشت میخواند و مداحی میکرد  !

مردم : گریه میکردند و ناراحت بودند !

مسجد : اعیانی و شیک و مد روز

من : ای کاش ما هم که مردیم اینگونه مجلس بگیرند !

مردم : گریه میکردند و ناراحت بودند !

صاحب عزا : چشمانش سرخ و ناراحت ! شاید در دل خوشهال !!!!

من : این مردن هم هزینه دارد ها ! خدایا پدر و مادر را نگه دار فعلا - مخارج سنگین است !

 

نظرات 1 + ارسال نظر
Hamid سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1387 ساعت 02:24 ب.ظ http://downloadha1.blogsky.com

ان شالله هیچ کس نمیرد . اگر هم خواست بمیرد .بعد ما بمیرد که حال مراسم 3 . 7 . 8.25 . 9.5 و .... رو اصلا ندارم....

انشاءالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد