گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۳۳

 

 

در ورودی یک آسانسور  در روز اول استخدام

 

من: عجله میکنم و میخوام وارد بشم

رقیب : میخواد سریع تر از من سوار بشه

من : من سوار میشم و از شیشه نگاه میکنم به یارو . میرسم در شرکت و معرفی میکنم خودم رو

منشی  : مدیریت منابع انسانی تشریف نیاورند - باید صبر کنید

من : میشینم و با ژست روزنامه چهار روز پیش رو مرور میکنم

منشی : سلام آقای مدیر منابع انسانی

من‌: نگاه میکنم و میبینم همون رقیب در سوار شدن آسانسور جناب مدیر هست !

مدیر ( رقیب ) : بفرمائید توی دفتر

من : اطاعت

مدیر : شما آدم تند و تیزی هستید - با کاری که صبح انجام دادید - چون برای تیم فروش نیرو میخوام - شما اینجا استخدامید

 

۳۲

 

 

سایت کاریابی !

من : ثبت نام میکنم ! با تمامی رزومه کامل !

سایت : ۸۹ تا شغل رو که در خود ایران نیاز هست برای من ارسال میکنه !

من : میگردم و یکی رو انتخاب میکنم و ایمیل می زنم

سایت : ایمیل میزنه که دیروز این نیرو رو جذب کرده !

من : ایمیل رو میخونم و صوت میزنم !

خدا : صوت رو متوجه میشه و ترجمه میکنه و می فهمه فحش خار و مادر بوده که به زبان صوت ترجمه شده بوده که زمینی ها نفهمن !

۳۱

 

 

 

من : نهار ندارم‌! چی بخورم ؟

رفیق : نهار زیاد آوردم !

من : ای ول

رفیق : چاچریم!

من : چی هست حالا

رفیق : کشک بادمجون

من : شرمنده من دوست ندارم

رفیق : خیلی هم دلت بخواد

من : حالا نمیخواد ! چه پررو

رفیق : ببین کوفت باید بخوری ! احتمالا خوشت میاد

من : مردیکه حرف دهنت رو بفهم !

رفیق : گوروپی یقه رو میگیره

من : گروپی مشت رو می زنم تو دهنش

رفیق : شکایت میکنه

من : دیه بریده میشه به مبلغ یک میلیون

 

نتیجه اخلاقی  : نهار نداری زنگ بزن به رستوران

۳۰

 

 

من : میخوامت

منزل : ما بیشتر !

۲۹

 

زنگ تلفن

 

من : بفرمائید

پدر مهربون : گستاخ جان شب میرسیم خدمت شما

من : تشریف بیارید - خوشهال میشیم

منزل : عزیزم شب باباتینا میان ؟

من : آره فک کنم شام بیان !

منزل : باشه پس من شام میذارم

من :  منم زودتر میام خونه کمکت !

۲ ساعت بعد

منزل : کیه ؟

من : عزیزم در رو باز کن

منزل : ممنون که اومدی - من کارام رو کردم ! الان هم منتظر تو بودم و مهمونا

 

۴ ساعت گذشته و ساعت ۲۳:۳۰

 

زنگ در به صدا در میاد

من : کیه ؟

مهمونا : مائیم

من : بفرمائید تو !  چرا اینقد دیر ؟

مادر شوهر :  خونه خواهرت بودیم !

من :  خوب خوش گذشت ؟

مادر شوهر : آره اونها هم اومدن - داره ماشین رو پارک میکنه !

من :  خوب بیاید تو

 

بعد از ده دقیقه که اومدن داخل خونه!

مادر شوهر : خوب عروس این شام تو آماده نیست ؟

من : شما تا ساعت ۱۱:۳۰ خونه این نره خر بودید و شام بهتون نداده و با خود گوسالش اومدید اینجا ! مگه کاروونسراست اینجا !  ( به سمت در رفته و در رو باز میکنم ) لطفا بفرمائید برید از اینجا بیرون . اتاق خالی نداریم ! غذا هم تمام شده !

شما :  نظر شما برام مهمه ! من کار بدی کردم ؟؟؟