گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۶۷

 

 

 

من : نوبنیاد

تاکسی : بیا بالا

من : مسیر بعدی تون کجاست ؟

راننده : هفت تیر

من : ای ول

راننده : تلفنش زنگ میزنه ! و یکدفعه شروع میکنه به گریه کردن و ماشین رو نگه میداره

من: چند ثانیه صبر میکنم و کرایه رو میگذارم روی صندلی و پیاده میشم . حالا کجا هستم وسط اتوبان بابائی که هیچ کسی ماشین نگه نمیداره ! شروع میکنم به پیاده رفتن تا نوبنیاد ! دیر میرسم به محلی که باید می رفتم

 

پ ن  : اون الاغی که فهمید این رانندگی میکنه ! فکر نکرد خبر بدی که داده میتونه به ضررش باشه !

پ ن :راننده هی میگفت عمو بعد بابا برای خیلی عزیز بود ! فک کنم عموش بلیط یه طرفه به مقصد معلوم براش گرفتن

پ ن : خدایا این راننده های احمق را از ما بگیر !

پ ن : این روزها بد جوری دهنمان سرویس شده است ! شما چطور ! 

پ ن : این ماجرا واقعی بود

 

 

۶۶

 

 

 

روزنامه همشهری :   رئیس جمهوری با اشاره به سفر چندی پیش خود به عراق و یادآوری اینکه حاضر نشده در سفر عراق در منطقه تحت کنترل امریکایی ها ( منطقه خضر) اقامت گزیند ٬ گفت: بر اساس اطلاعات موثق ٬ دشمنان طرح ربودن و ترور خادم ملت را در سفر به عراق برنامه ریزی کرده بودند که به فضل الهی با تغییر یک دو برنامه ! در اراده و تصمیم آنها تزلزل ایجاد شد و وقتی متوجه موضوع شدند که عراق را ترک کرده بودیم و آنها همچنان مبهوت مانده اند‌! 

 

محمود اه مدی نژاد : خداوندا این ملت kس خل را از ما نگیر !

من : خداوندا این پرزیدنت را از ما بگیر !

 

 

۶۵

 

 

 

من : فیش حقوقی را میبینم و متعجبانه مشاهده میکنم که یک میلیون ریال کسر گردیده و به مدیرم اطلاع می دهم

مدیر : به مدیر خود مرا فوروارد میکند

مدیر مدیرم : او نیز مرا به معاونت فورمارد میکند

معاونت : او در نهایت من را به تخمان مبارک دایورت میکند .

 

داستان !

در سیستم حسابداری سندی باز بود که اینجانب یک میلیون ریال وجه رایج مملکت کاملا اسلامی را دریافت کرده ام .

تا این قسمت قبول !

بعد متذکر شدند که سندی در این باب برایشان ارائه نشده و هنوز این وجه اصطلاحا باز میباشد ! خدا رحم کرده تا به این اندازه باز بوده جر نخورده !

القصه : گشتیم و سند هم بردیم و ارائه کردیم ! اما مورد قبول قرار نگرفت ! گویا زوری مال حرامی به منزلمان برده ایم که اینگونه باید این مال حرام از اموالمان خارج بشود ! یعنی ما را زوری به بهشت می فرستند این دوستان ! خداوند جزایشان دهد !

در انتها ! چون در مملکتی هستیم که پاک کردن صورت مساله راه نهائی است بنابراین از ابتدای کار مبلغ را از بنده کسر کردند ! ما هم که تا چند وقت پیش سی میلیونی رو به درمان مالیده بودند حال این یک میلیون هم رویش !

انها قبول نداشته باشند که ما قبول داریم ! اینجا زورمان نرسد ! آخرت دهنشان سرویس است ! مگر از روی جنازه من رد بشوند تا بروند بهشت ! من که تخمی تخمی حلال نمیکنم !

 

 

 منبع : مستندی از دوست عزیزم ح.ا در یه شرکت فوق سوپر لوکس درجه یک بین المملی

۶۴




در توالتی این نوشته را دیدیم



نویسنده : دختر ها همشون عوضی هشتند

جواب دهنده : معلومه روی خواهرت مطالعه خوبی داشتی !



من : ای وای دنیا چقدر چثیف شده ها ! لطفا با لحجه ترکی بخونید !

ترکی : گد بابا گوپوقلی !

من : لطفا برام ترجمه کنید !



راستی اینم بخونید

من : خیلی سرم شلوغه
استاد : lo soo


پ ن : یکی ترجمه کند !! زبان ایتالیائی است !

۶۲

در باب مراسم پرشین بلاگ

 

من : مدیریت محترم پرشین بلاگ برای روز جشن دوست داریم در کنار شما باشیم

مدیریت : برای شما یه شماره تلفن ارسال شده که باید تماس بگیرید و خبر بدید تا هماهنگی بشه باهاتون

من : چشم .

ـــــــــــــــ

من : شما رو رو گرفتم و گوشی زنگ خورد

مسئول : بفرمائید

من : طبق هماهنگی قرار شد به شما زنگ بزنم . برای شرکت در مراسم

مسئول : شما آقای ؟؟

من: گستاخ !

مسئول : آدرس سایت یا وبلاگ

من : دبیلیو دبیلیو دبیلیو دات گستاخی دات بلاگفا دات کام

مسئول : آها ! شما هستید ! لطف کنید شماره موبایل بدید

من : ۰۹۱۹ بقیه رو به خاطر بالا رفتن مزاحمت های ناموسی نمی نویسم

مسئول : با شما تماس میگیریم

ـــــــــــــــــ

مراسم روز پنج شنبه مورخ ۲۳ خرداد برگزار شد !

هنوز با بنده تماس برقرار نشده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

در صورتی که مراسمی عادی در خارج از کشور شرکت کرده ام که بعد از آن دیگر شرکت نکردم اما هنوز مراسلات سالیانه برای من ارسال میشود و این احترام به خار اطلاع رسانی همان یک مرتبه حصور بنده در آنجا بوده