گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۷۹





من :  زود باش الان میریزه


اون : ای بابا صبر کن دیگه


من : ای بابا سریعتر تکون بخور


اون : من همه تلاشم رو دارم میکنم خوب نمیره تو چی کار کنم


من : عزیزم الان میریزه و کار دستم میده ها


اون : بریزه بابا خوب چی کار کنم


من : عزیزم خوب الان فقط همین کت و شلوار تمیز رو دارم


اون : میخواستی کمتر بخوری


من : بابا می چیکار کنم خوب دستشوئی راهش دور بود نشد برم


اون : بیا در هم باز شد . برو تو و خودت رو راحت کن



۷۸






من : در اتوبوس با موزیک ام پی تری در حال لذت بردن روی صندلی در دستانم یک نوشیدنی هایپ


مسافر : آقا این اتوبوس دروازه دولاب هم میره ؟؟





۷۷





من : در حال خوردن افطار


زیر نویس  تلفیزیون : امام جعفر صادق فرموده است که در ماه مبارک رمضان باید روزه گوشت و مو و پوست و چشم گرفت .


من : امام هم گویا متخصص گوش و حلق و بینی بوده و ما خبر نداشتیم



۷۶




من : میرم یه وبلاگ و میبینم نوشته رو و لذت میبرم از اون در میام پیام بگذارم تو وبلاگ


صاحب وبلاگ : دیلیت میکنه مطلب رو


من : حالم گرفته میشه و حس بدی بهم دست میده که انگار دزدکی مطلبی رو خوندم که نباید میخوندم





۷۵



مسئول حراست :  گستاخ این فرم ارزشیابی برای پرداخت یارانه رو پر کردی ؟


من :  با ترس و لرز   درون دل گفتم نه والا


مسئول حراست : ای ول خوشم اومد تو هم فهمیدی که اینها همش خالی بندی هست


من : خیلی ممنون . نظر لطف شماست . خدا سایه شون رو کم نکنه