من : وارد کلاس درس میشم
همه دانشجو ها : بلند میشن و فکر میکنن که استاد من هستم
من : از خجالت آب میشم و تا آخر کلاس حس میکنم هیکل من بوی گه میده
یه نفر : وارد کلاس میشه
همه دانشجو ها : بی تفاوت هستند
اون یه نفر : بسم الله میگه و درس رو شروع میکنه و همه بهت زده بهش نگاه میکنن
مشتری : آقای گستاخ امروز بیا شرکت کارهای شرکت رو هواست.
من : چشم حتما امروز بعد از ظهر میرسم خدمتتون
مشتری : حتما ساعت ۱۹:۰۰ بیا
چشم اگه شد . اما شاید زود تر ...
مشتری : تلفن قطع شد
من : ای بابا خوب شاید زود تر بیام !!!
ساعت ۱۷:۳۰
من : زنگ در شرکت رو میزنم
شرکت : سکوت محض و بعد از ۱۵ دقیقه درب باز میشه
مشتری : به به آقای گستاخ !
منشی : از اتاق میاد بیرون و سلام میکنه با لبهای کبود !!!
من : در دلم با خودم مرور میکنم مثل اینکه لنگ های منشی بالا بوده ایشون اشتباهی گفته کارهای شرکت رو هواست !!! یا کلا کارهای شرکت همون لنگ های منشی هست !!!
فروشنده : گوشی من رو می خری ؟
من : خر خودتی اما اشکالی نداره می خرم
فروشنده : دیدی گفتی خری , حالا چند تا میخری
من : من 100 چوق میخرم
فروشنده : مال تو
من : ممنون
من : آقا این رو من خریدم
یکی دیگه : خوب خریدی
سئوال : در اینجا خر را پیدا کنید ؟؟
جواب را شما بدهید !!!
تو قایقرانی اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
توی جوودو اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
توی بوکس اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
توی بسکتبال اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
توی شنا اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
توی پرتاب دیسک اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
توی کشتی فرنگی اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
توی تکواندو اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
توی وزنه برداری اگه مدال نیاوردیم فدای سرت
اما
اگه توی کشتی آزاد هم مدال نیاریم خیلی بد میشه !!!
اجساس میکنم این مسئولین محترم غرور ملت ایران رو به تخم های مبارک خودشون دایورت کردن و هیچ کسی هم نیست که اینها رو بندازه توی کوره تا مادرشون لکه دار بشه !!!
دختر عمه ای دارم که ۱۵ سال ندیده بودم
دختر عمه :وای این همون گستاخ کوچولو هستش که اینقد بزرگ شده ! جعفر ببین این رو یه ریزه بود . من رو یادت میاد گستاخ جون !
گستاخ : آره تو همونی هستی که قبل که من رو میدید میگفتی وای شومبولت رو بخورم
دختر عمه : وای ! خدا مرگم بده
لازم به توضیح است که این جعفر نامزد ایشون است !