گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۶۹

 

 

من : در راه رو دارم میرم بالا

زن همسایه : با لباس خواب جلوی در خونشون

من : در دل خدا رو ستایش میکنم به خاطر این همه سلیقه که برای هیکل این زن به کار برده ( در دلم )

زن همسایه : لخت میام جلوت که حال تو رو بگیرم با اون ریش هات  ( در دلش )

 

مجموعه گفتگوی شروع روز در دلمان و دلش

 

۶۸

 

 

من : شب سکسی تر از هر شب

تو : خسته تر از هر شب

ما : این شده زندگی

دیگران : حسرت به همین زندگی

 

۶۷

 

 

 

من : نوبنیاد

تاکسی : بیا بالا

من : مسیر بعدی تون کجاست ؟

راننده : هفت تیر

من : ای ول

راننده : تلفنش زنگ میزنه ! و یکدفعه شروع میکنه به گریه کردن و ماشین رو نگه میداره

من: چند ثانیه صبر میکنم و کرایه رو میگذارم روی صندلی و پیاده میشم . حالا کجا هستم وسط اتوبان بابائی که هیچ کسی ماشین نگه نمیداره ! شروع میکنم به پیاده رفتن تا نوبنیاد ! دیر میرسم به محلی که باید می رفتم

 

پ ن  : اون الاغی که فهمید این رانندگی میکنه ! فکر نکرد خبر بدی که داده میتونه به ضررش باشه !

پ ن :راننده هی میگفت عمو بعد بابا برای خیلی عزیز بود ! فک کنم عموش بلیط یه طرفه به مقصد معلوم براش گرفتن

پ ن : خدایا این راننده های احمق را از ما بگیر !

پ ن : این روزها بد جوری دهنمان سرویس شده است ! شما چطور ! 

پ ن : این ماجرا واقعی بود

 

 

۶۶

 

 

 

روزنامه همشهری :   رئیس جمهوری با اشاره به سفر چندی پیش خود به عراق و یادآوری اینکه حاضر نشده در سفر عراق در منطقه تحت کنترل امریکایی ها ( منطقه خضر) اقامت گزیند ٬ گفت: بر اساس اطلاعات موثق ٬ دشمنان طرح ربودن و ترور خادم ملت را در سفر به عراق برنامه ریزی کرده بودند که به فضل الهی با تغییر یک دو برنامه ! در اراده و تصمیم آنها تزلزل ایجاد شد و وقتی متوجه موضوع شدند که عراق را ترک کرده بودیم و آنها همچنان مبهوت مانده اند‌! 

 

محمود اه مدی نژاد : خداوندا این ملت kس خل را از ما نگیر !

من : خداوندا این پرزیدنت را از ما بگیر !

 

 

۶۵

 

 

 

من : فیش حقوقی را میبینم و متعجبانه مشاهده میکنم که یک میلیون ریال کسر گردیده و به مدیرم اطلاع می دهم

مدیر : به مدیر خود مرا فوروارد میکند

مدیر مدیرم : او نیز مرا به معاونت فورمارد میکند

معاونت : او در نهایت من را به تخمان مبارک دایورت میکند .

 

داستان !

در سیستم حسابداری سندی باز بود که اینجانب یک میلیون ریال وجه رایج مملکت کاملا اسلامی را دریافت کرده ام .

تا این قسمت قبول !

بعد متذکر شدند که سندی در این باب برایشان ارائه نشده و هنوز این وجه اصطلاحا باز میباشد ! خدا رحم کرده تا به این اندازه باز بوده جر نخورده !

القصه : گشتیم و سند هم بردیم و ارائه کردیم ! اما مورد قبول قرار نگرفت ! گویا زوری مال حرامی به منزلمان برده ایم که اینگونه باید این مال حرام از اموالمان خارج بشود ! یعنی ما را زوری به بهشت می فرستند این دوستان ! خداوند جزایشان دهد !

در انتها ! چون در مملکتی هستیم که پاک کردن صورت مساله راه نهائی است بنابراین از ابتدای کار مبلغ را از بنده کسر کردند ! ما هم که تا چند وقت پیش سی میلیونی رو به درمان مالیده بودند حال این یک میلیون هم رویش !

انها قبول نداشته باشند که ما قبول داریم ! اینجا زورمان نرسد ! آخرت دهنشان سرویس است ! مگر از روی جنازه من رد بشوند تا بروند بهشت ! من که تخمی تخمی حلال نمیکنم !

 

 

 منبع : مستندی از دوست عزیزم ح.ا در یه شرکت فوق سوپر لوکس درجه یک بین المملی