من : در راه رو دارم میرم بالا
زن همسایه : با لباس خواب جلوی در خونشون
من : در دل خدا رو ستایش میکنم به خاطر این همه سلیقه که برای هیکل این زن به کار برده ( در دلم )
زن همسایه : لخت میام جلوت که حال تو رو بگیرم با اون ریش هات ( در دلش )
مجموعه گفتگوی شروع روز در دلمان و دلش
من : نوبنیاد
تاکسی : بیا بالا
من : مسیر بعدی تون کجاست ؟
راننده : هفت تیر
من : ای ول
راننده : تلفنش زنگ میزنه ! و یکدفعه شروع میکنه به گریه کردن و ماشین رو نگه میداره
من: چند ثانیه صبر میکنم و کرایه رو میگذارم روی صندلی و پیاده میشم . حالا کجا هستم وسط اتوبان بابائی که هیچ کسی ماشین نگه نمیداره ! شروع میکنم به پیاده رفتن تا نوبنیاد ! دیر میرسم به محلی که باید می رفتم
پ ن : اون الاغی که فهمید این رانندگی میکنه ! فکر نکرد خبر بدی که داده میتونه به ضررش باشه !
پ ن :راننده هی میگفت عمو بعد بابا برای خیلی عزیز بود ! فک کنم عموش بلیط یه طرفه به مقصد معلوم براش گرفتن
پ ن : خدایا این راننده های احمق را از ما بگیر !
پ ن : این روزها بد جوری دهنمان سرویس شده است ! شما چطور !
پ ن : این ماجرا واقعی بود
روزنامه همشهری : رئیس جمهوری با اشاره به سفر چندی پیش خود به عراق و یادآوری اینکه حاضر نشده در سفر عراق در منطقه تحت کنترل امریکایی ها ( منطقه خضر) اقامت گزیند ٬ گفت: بر اساس اطلاعات موثق ٬ دشمنان طرح ربودن و ترور خادم ملت را در سفر به عراق برنامه ریزی کرده بودند که به فضل الهی با تغییر یک دو برنامه ! در اراده و تصمیم آنها تزلزل ایجاد شد و وقتی متوجه موضوع شدند که عراق را ترک کرده بودیم و آنها همچنان مبهوت مانده اند!
محمود اه مدی نژاد : خداوندا این ملت kس خل را از ما نگیر !
من : خداوندا این پرزیدنت را از ما بگیر !
من : فیش حقوقی را میبینم و متعجبانه مشاهده میکنم که یک میلیون ریال کسر گردیده و به مدیرم اطلاع می دهم
مدیر : به مدیر خود مرا فوروارد میکند
مدیر مدیرم : او نیز مرا به معاونت فورمارد میکند
معاونت : او در نهایت من را به تخمان مبارک دایورت میکند .
داستان !
در سیستم حسابداری سندی باز بود که اینجانب یک میلیون ریال وجه رایج مملکت کاملا اسلامی را دریافت کرده ام .
تا این قسمت قبول !
بعد متذکر شدند که سندی در این باب برایشان ارائه نشده و هنوز این وجه اصطلاحا باز میباشد ! خدا رحم کرده تا به این اندازه باز بوده جر نخورده !
القصه : گشتیم و سند هم بردیم و ارائه کردیم ! اما مورد قبول قرار نگرفت ! گویا زوری مال حرامی به منزلمان برده ایم که اینگونه باید این مال حرام از اموالمان خارج بشود ! یعنی ما را زوری به بهشت می فرستند این دوستان ! خداوند جزایشان دهد !
در انتها ! چون در مملکتی هستیم که پاک کردن صورت مساله راه نهائی است بنابراین از ابتدای کار مبلغ را از بنده کسر کردند ! ما هم که تا چند وقت پیش سی میلیونی رو به درمان مالیده بودند حال این یک میلیون هم رویش !
انها قبول نداشته باشند که ما قبول داریم ! اینجا زورمان نرسد ! آخرت دهنشان سرویس است ! مگر از روی جنازه من رد بشوند تا بروند بهشت ! من که تخمی تخمی حلال نمیکنم !
منبع : مستندی از دوست عزیزم ح.ا در یه شرکت فوق سوپر لوکس درجه یک بین المملی