در اتوبوس BRT
من : با نگاه به مسافری که نشسته ! الان بلند میشه و من میشینم !
مسافر : با نگاه به من ! عمرا تا آخرین ایستگاه من نشستم !
در این لحظه اتوبوس سخت ترمز میکنه
مسافر : دهان مبارک میخوره به میله جلوی صندلی و دندان میشکنه !
من : خدایا دمت گرم ! این یه جا رو حال دادی !
موبایل زنگ میخوره ؟
من : بله
منزل : سلام عزیز من . کی میای خونه ؟
من : شام چی داریم ؟
منزل : من دارم میرم پارک تو اومدی یه چیزی درست کن تا من بیام !
من : حتما عزیزم !
در این لحظه دوستم وارد میشه
دوست : با کی حرف میزنی ؟
من : منزل هست داره می پرسه کی میای دلم برات تنگ شده . شام چی میخوای درست کنم ؟
توی آبدارخونه
من : چی شده خانم آبدارچی؟
آبدارچی : والله توی فرمانیه خوردم زمین . کمرم . دلم . ک و ن م درد میکنه ( این قسمت با شرم )
من : اشکالی نداره . خدا شانس بده . آدم تو بالا شهر بخوره زمین
آبدارچی : خاک تو سرت ( نگفت ولی از چشاش خوندم )
مدیر عامل : آقا بیا نرم افزار بابیلون رو برامون نصب کن
من : چشم
مدیر عامل : چطوری کار میکنه
من : آقا رو هر کلمه انگلیسی فقط کافیه این Middle رو بزنی
مدیر عامل : ( دکترا هم داره میگن ) اینی که گفتی چیه ! چقدر سخته !
من : (تشریح وار ) آقا شما روی هر کلمه این دکمه وسطی رو بزن یا بنویس توی این باکس و روی GO فشار بده
مدیر عامل : آها پس بنویسم و گه ( GO ) بزنم ! ?
من : آره همون گه بزن !
مدیرم : گستاخ یادت باشه این ال سی دی ۴۸ اینچ رو نبری اتاق مدیر عامل
من : چشم آقا هواسم هست
معاونت : ( وارد اتاق میشه ) آقا هیئت مدیره این ال سی دی رو خواسته . گستاخ برو نصبش کن
من : چشم آقا
مدیر: آقا همین امروز نصب کنید که ناراحت نشن مدیریت !
من : ( وقتی هر دوشون از اتاقم رفتن بیرون ) ای سگ به قبر هر چه آدم پاچه خواره برینه !