یکی از همکاران درخواست رایت سی دی داره !
همکار : آقا ما بلد نیستیم یه سی دی MP3 بزن برامون که شاد باشه !
من : اطاعت همین امشب براتون آماده میکنم
یک ماه بعد !
همکار : آقا این سی دی که دادی خش داره ! خش اون رو بگیر !
من : چشم
نیم ساعت بعد تو اتاق
من : ای داد ! من که هنوز برای این سی دی تهیه نکردم که این رو گفته ! نکنه داره تیکه میاد !
در ورودی یک آسانسور در روز اول استخدام
من: عجله میکنم و میخوام وارد بشم
رقیب : میخواد سریع تر از من سوار بشه
من : من سوار میشم و از شیشه نگاه میکنم به یارو . میرسم در شرکت و معرفی میکنم خودم رو
منشی : مدیریت منابع انسانی تشریف نیاورند - باید صبر کنید
من : میشینم و با ژست روزنامه چهار روز پیش رو مرور میکنم
منشی : سلام آقای مدیر منابع انسانی
من: نگاه میکنم و میبینم همون رقیب در سوار شدن آسانسور جناب مدیر هست !
مدیر ( رقیب ) : بفرمائید توی دفتر
من : اطاعت
مدیر : شما آدم تند و تیزی هستید - با کاری که صبح انجام دادید - چون برای تیم فروش نیرو میخوام - شما اینجا استخدامید
سایت کاریابی !
من : ثبت نام میکنم ! با تمامی رزومه کامل !
سایت : ۸۹ تا شغل رو که در خود ایران نیاز هست برای من ارسال میکنه !
من : میگردم و یکی رو انتخاب میکنم و ایمیل می زنم
سایت : ایمیل میزنه که دیروز این نیرو رو جذب کرده !
من : ایمیل رو میخونم و صوت میزنم !
خدا : صوت رو متوجه میشه و ترجمه میکنه و می فهمه فحش خار و مادر بوده که به زبان صوت ترجمه شده بوده که زمینی ها نفهمن !
من : نهار ندارم! چی بخورم ؟
رفیق : نهار زیاد آوردم !
من : ای ول
رفیق : چاچریم!
من : چی هست حالا
رفیق : کشک بادمجون
من : شرمنده من دوست ندارم
رفیق : خیلی هم دلت بخواد
من : حالا نمیخواد ! چه پررو
رفیق : ببین کوفت باید بخوری ! احتمالا خوشت میاد
من : مردیکه حرف دهنت رو بفهم !
رفیق : گوروپی یقه رو میگیره
من : گروپی مشت رو می زنم تو دهنش
رفیق : شکایت میکنه
من : دیه بریده میشه به مبلغ یک میلیون
نتیجه اخلاقی : نهار نداری زنگ بزن به رستوران