گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم
گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۹۲



دخترک فشن در اتوبوس : هی چشمک میزنه

من : هول شدم و این طرف و اون طرف رو نیگاه میکنم

دخترک فشن در اتوبوس : از اتوبوس پیاده شد

من :  زودی به خاطرش پیاده شدم و رفتم طرفش و گفتم جونم کارم داشتی ؟

دخترک فشن در اتوبوس : در حین چشمک زدن به من میگه بی شعور مزاحم نشو

من : وای خوب تیک داری برو دکتر احمق جوون





۹۱




من : وای دیدی چی شد ؟ باز ظرف غذام یادم رفت

منزل : (تلفن زده و کاملا با محبت کلامی )  عزیزم باز که گیج بازی در آوردی و ظرف غذا یادت رفت

من : عزیزم نگران نباش نهار کوبیده میخورم به جاش گشنه نمیمونم

منزل : کوفت بخوری عزیزم !




۹۰


زن : من بچه میخوام

مرد : خوب چی کار کنم ! زوری که نیست !

زن : میخوام دیگه !

مرد : خودم بچه میشم برات !

زن : اه اه ! حالم بد شد ! خرس گنده خجالت نمیکشه !




۸۹




تلفن : درینگ درینگ

من : بله !

تلفن : سلام - زنگ زدم  بپرسم شام چی بذارم

من : نمیدونم خودت به فکر بکن !

تلفن : کوکو خوبه ؟

من : نه بابا

تلفن : قرمه خوبه ؟

من : نه بابا

تلفن : پس چی آخه !

من : الویه بذار

تلفن : باشه  ! ای ول

من : دیدی گفتم خودت یه فکری بکن !

تلفن : آره ها !



۸۸





من : صبح زود بیا

اون : باشه


فردا


من : ساعت ۱۰:۰۰ شد اما نیومد

اون : عجب خولیه یعنی فکر کرد من میام