دختر عمه ای دارم که ۱۵ سال ندیده بودم
دختر عمه :وای این همون گستاخ کوچولو هستش که اینقد بزرگ شده ! جعفر ببین این رو یه ریزه بود . من رو یادت میاد گستاخ جون !
گستاخ : آره تو همونی هستی که قبل که من رو میدید میگفتی وای شومبولت رو بخورم
دختر عمه : وای ! خدا مرگم بده
لازم به توضیح است که این جعفر نامزد ایشون است !
من : در راه رو دارم میرم بالا
زن همسایه : با لباس خواب جلوی در خونشون
من : در دل خدا رو ستایش میکنم به خاطر این همه سلیقه که برای هیکل این زن به کار برده ( در دلم )
زن همسایه : لخت میام جلوت که حال تو رو بگیرم با اون ریش هات ( در دلش )
مجموعه گفتگوی شروع روز در دلمان و دلش
من : نوبنیاد
تاکسی : بیا بالا
من : مسیر بعدی تون کجاست ؟
راننده : هفت تیر
من : ای ول
راننده : تلفنش زنگ میزنه ! و یکدفعه شروع میکنه به گریه کردن و ماشین رو نگه میداره
من: چند ثانیه صبر میکنم و کرایه رو میگذارم روی صندلی و پیاده میشم . حالا کجا هستم وسط اتوبان بابائی که هیچ کسی ماشین نگه نمیداره ! شروع میکنم به پیاده رفتن تا نوبنیاد ! دیر میرسم به محلی که باید می رفتم
پ ن : اون الاغی که فهمید این رانندگی میکنه ! فکر نکرد خبر بدی که داده میتونه به ضررش باشه !
پ ن :راننده هی میگفت عمو بعد بابا برای خیلی عزیز بود ! فک کنم عموش بلیط یه طرفه به مقصد معلوم براش گرفتن
پ ن : خدایا این راننده های احمق را از ما بگیر !
پ ن : این روزها بد جوری دهنمان سرویس شده است ! شما چطور !
پ ن : این ماجرا واقعی بود
روزنامه همشهری : رئیس جمهوری با اشاره به سفر چندی پیش خود به عراق و یادآوری اینکه حاضر نشده در سفر عراق در منطقه تحت کنترل امریکایی ها ( منطقه خضر) اقامت گزیند ٬ گفت: بر اساس اطلاعات موثق ٬ دشمنان طرح ربودن و ترور خادم ملت را در سفر به عراق برنامه ریزی کرده بودند که به فضل الهی با تغییر یک دو برنامه ! در اراده و تصمیم آنها تزلزل ایجاد شد و وقتی متوجه موضوع شدند که عراق را ترک کرده بودیم و آنها همچنان مبهوت مانده اند!
محمود اه مدی نژاد : خداوندا این ملت kس خل را از ما نگیر !
من : خداوندا این پرزیدنت را از ما بگیر !