گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم
گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

100+81



دخترم : بابا داریم کجا میریم ؟


من : پارک


دخترم : اسم پارکه چیه ؟


من : پارک اینگ


پ ن : دخترم 5 ساله - پارک اینگ هم منظور پارکینگ است

100+80



من : حالا گفته کاشان بودم  , بهت هم گفته با کی بودم ؟


اون : نه


من : با زنت بودم , خواستی بگم کجاهاش خال داره






100+79



من : تو که ادعات میشه بسیجی هستی چرا روز قدس نمیری تظاهرات


اون : یه بسیجی واقعی تظاهراتی که ساندیس نمیدن نمیره




پ ن : در راستای روز قدس که در ماه رمضان است و ساندیس در آن پخش نمیشه

100+78



من : چه میکنی ؟



اون : تکواندو میکنم !!!!




پ ن : به خدا تو تلویزیون همین الان گفت یارو

100+77



من : خانم اون کتری رو بپیچون


اون: من که پیچوندن بلد نیستم تو خوب واردی تو بپیچون



پ ن : مکالمه ای جدی در ساعت 2 بامداد روز قبل بین من و همسرم  برای روشن کردن کتری چای