گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم
گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۵۹

 

 

همون : ببین کی کفتر بازه ؟

من : چطور ؟

همون : میخوام یه عکس براش بفرستم

من : دیگه کسی کفتر باز نیست . الان همه دختر باز شدن

همون : وای ! تو هم شیطونی ها !

من : نه بابا ما دنبال لبیم و نه لعب

همون : یعنی چی!

من : دختر بازی لعب هست ! ما گذشتیم و به لب رسیدیم !

همون : ای وای چقد بلائی !

من : بد هست من صداقت دارم و رک حرفم رو می زنم

همون : شماره تلفنت رو برام بفرست

من : نه دیگه اومدی نسازی !

همون : مگه لب نمیخوای !

من : از تو گفتم میخوام ؟

همون : لب خواستنت رو به من میگی ! از کی میخوای رو نمیگی !

من : نه - نمیگم

همون : اصلا به این آبدارچی شرکتمون لب میدم اما دیگه به تو نمیدم

من : جون من بده . برو بابا کی لب خواست !

همون : بچه پر رو رو ببین ها !

من : پررو نیستم اما گستاخم ! چیه حرفیه ؟

همون : برو !

 

پ ن : در این صحنه مکالمه تمام شد و نام بنده از لیست ایشان دیلیت شد ! این بی شو هری هم دردیست !

پ ن : لعب = بازی

 

۵۸

 

 

من:  من برم نهار

دوست : نه برین . راستی با نون بخور سیر شی

من : برینم ؟ بعد با نون بخورم که سیر بشم !!!! این چه طرز حرف زدن هست

دوست : ای وای ! نه به خدا . منظورم این بود که تشریف ببرید ! نهار رو هم با نان بخورید که زود گشنه نشید و ضعف کنید

 

 

 

۵۷

 

 

 

من : در یه آزمون همه دوستانم را آزمودم

غریبه : جدی ؟

من : بله

غریبه : چطوری؟؟

من: هیچی خیلی فوری درخواست پول کردم از همه اونها

غریبه : خوب که چی !!!

من: جواب این درخواست من آزمودن اونها بود

غریبه : حالا نتیجه !

من: نتیجه رو نمیگم ! رسوائی میاره !

غریبه : چرا مگه مریضی !!!

من : نه اتفاقا نتیجه این رفتار تاثییر در رفتار شخصیتی خودم داره و  نیازی به بیان جواب اونها نیست

غریبه : من که زیاد خوشم نیومد !

من : به تخمم !

غریبه : بی ادبی !

من : اتفاقا این همون نتیجه ای بود که گرفتم !

 

 

 

 

۵۶

 

 

من : آدم چقدر میتونه کثیف باشه ؟

کثافت : خیلی آقا خیلی !

من : منم همین رو میگم !

کثافت : کی حالا اینقد کثافت بوده ؟

من : بگم بهت باورت نمیشه ! شاخ درمیاری !

کثافت : جدی !!!

من : بله

کثافت : عجب دنیای کثیفی هست !

من : خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو کنی !

 

 

۵۵

 

 

شوهر خواهر : آقا برای خرید خونه کمی پول کم دارم

من : ۵ میلیون من بهت قرض میدم اما اردیبهشت ۸۷ میگیرم

شوهر خواهر : چشم

.

.

.

من: آقا الوعده وفا

شوهر خواهر : نمیدم ! تخمم نمیتونی بخوری !

 

کاملا واقعی !!! ( البته گرفتم ازش )