گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم
گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

100+89



روبروی هم نشستیم


اون : ببینیم داداش تو به روح اعتقاد داری ؟


من : بله , حتی تحقیقاتی هم کردم


اون : پس تو روحت


من : 

100+88



موتوریه : خانمی بره و بیاد چند در میاد


دختره :  هم قیمت ننت در میاد



پ ن : اتفاقی در خیابان های ایران اسلامی

100+87




من : فهمیدی به سفارت انگلستان حمله کردند


اون : مگه سفارت انگلستان داشتیم ؟؟


من : خسته نباشید واقعاً

100+86



من : ما ایرانی ها آدم های نجیبی هستیم


زنم : و احمق البته




100+85



من : ببرمت اونجا که همه رو سیر می کنن


اون : نه بابا جای خطرناکیه


من : دیوونه مگه گشنت نیست ؟ خب بریم ناهار بخوریم سیر بشیم