در ورودی یک آسانسور در روز اول استخدام
من: عجله میکنم و میخوام وارد بشم
رقیب : میخواد سریع تر از من سوار بشه
من : من سوار میشم و از شیشه نگاه میکنم به یارو . میرسم در شرکت و معرفی میکنم خودم رو
منشی : مدیریت منابع انسانی تشریف نیاورند - باید صبر کنید
من : میشینم و با ژست روزنامه چهار روز پیش رو مرور میکنم
منشی : سلام آقای مدیر منابع انسانی
من: نگاه میکنم و میبینم همون رقیب در سوار شدن آسانسور جناب مدیر هست !
مدیر ( رقیب ) : بفرمائید توی دفتر
من : اطاعت
مدیر : شما آدم تند و تیزی هستید - با کاری که صبح انجام دادید - چون برای تیم فروش نیرو میخوام - شما اینجا استخدامید
سایت کاریابی !
من : ثبت نام میکنم ! با تمامی رزومه کامل !
سایت : ۸۹ تا شغل رو که در خود ایران نیاز هست برای من ارسال میکنه !
من : میگردم و یکی رو انتخاب میکنم و ایمیل می زنم
سایت : ایمیل میزنه که دیروز این نیرو رو جذب کرده !
من : ایمیل رو میخونم و صوت میزنم !
خدا : صوت رو متوجه میشه و ترجمه میکنه و می فهمه فحش خار و مادر بوده که به زبان صوت ترجمه شده بوده که زمینی ها نفهمن !
من : نهار ندارم! چی بخورم ؟
رفیق : نهار زیاد آوردم !
من : ای ول
رفیق : چاچریم!
من : چی هست حالا
رفیق : کشک بادمجون
من : شرمنده من دوست ندارم
رفیق : خیلی هم دلت بخواد
من : حالا نمیخواد ! چه پررو
رفیق : ببین کوفت باید بخوری ! احتمالا خوشت میاد
من : مردیکه حرف دهنت رو بفهم !
رفیق : گوروپی یقه رو میگیره
من : گروپی مشت رو می زنم تو دهنش
رفیق : شکایت میکنه
من : دیه بریده میشه به مبلغ یک میلیون
نتیجه اخلاقی : نهار نداری زنگ بزن به رستوران
زنگ تلفن
من : بفرمائید
پدر مهربون : گستاخ جان شب میرسیم خدمت شما
من : تشریف بیارید - خوشهال میشیم
منزل : عزیزم شب باباتینا میان ؟
من : آره فک کنم شام بیان !
منزل : باشه پس من شام میذارم
من : منم زودتر میام خونه کمکت !
۲ ساعت بعد
منزل : کیه ؟
من : عزیزم در رو باز کن
منزل : ممنون که اومدی - من کارام رو کردم ! الان هم منتظر تو بودم و مهمونا
۴ ساعت گذشته و ساعت ۲۳:۳۰
زنگ در به صدا در میاد
من : کیه ؟
مهمونا : مائیم
من : بفرمائید تو ! چرا اینقد دیر ؟
مادر شوهر : خونه خواهرت بودیم !
من : خوب خوش گذشت ؟
مادر شوهر : آره اونها هم اومدن - داره ماشین رو پارک میکنه !
من : خوب بیاید تو
بعد از ده دقیقه که اومدن داخل خونه!
مادر شوهر : خوب عروس این شام تو آماده نیست ؟
من : شما تا ساعت ۱۱:۳۰ خونه این نره خر بودید و شام بهتون نداده و با خود گوسالش اومدید اینجا ! مگه کاروونسراست اینجا ! ( به سمت در رفته و در رو باز میکنم ) لطفا بفرمائید برید از اینجا بیرون . اتاق خالی نداریم ! غذا هم تمام شده !
شما : نظر شما برام مهمه ! من کار بدی کردم ؟؟؟