گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم
گستاخی های روزانه من

گستاخی های روزانه من

از روزم می نویسم

۹

 

در تاکسی ساعت ۶:۳۰ صبح

من  : کنار راننده نشسته ام که راننده مسافر سوار میکند

مسافر : بعد از سوار شدن ! آقا الان یکی اینجا تصادف کرد !

راننده : جدی ؟ چی شد ؟

مسافر : با خونسردی کامل ! یه پرایدی زد بهش و بردش بیمارستان

راننده : خیلی تند میرن آقا

مسافر : بله آقا نگاه به خودت نکن که با شخصیتی

راننده : شما لطف داری ! آقا مسافر هم باید با شعور باشه که شما هستید !

من : عجب تفاهمی

مسافر : آقا من بعد از پل پیاده میشم - ۲۰۰ تومان هم تقدیم میکنه به راننده

راننده : در حال نگه داشتن - داداش شرمنده میشه ۴۵۰ تومان

مسافر : نه آقا اون ته خط هست

راننده : ما خطی هستیم ! این سوسول بازی ها رو نداریم

مسافر : پول زور میگیری مردک!

راننده : مردک خودتی الاغ بی شعور

مسافر : پیاده شو ببینم چی میگی!

در این لحظه دعوا میشود ! بعد از ۵ دقیقه

راننده : به راه افتاده و انتهای مسیر !

من : هنوز در تفاهم ایجاد شده و دشمنی ناتمام مانده تعجب کرده و صبح شنبه را آغاز کردم ! خدا تا شب رو بخیر کنه

۸

 

 

در اتوبوس BRT

من : با نگاه به مسافری که نشسته ! الان بلند میشه و من میشینم !

مسافر : با نگاه به من ! عمرا تا آخرین ایستگاه من نشستم !

در این لحظه اتوبوس سخت ترمز میکنه

مسافر : دهان مبارک میخوره به میله جلوی صندلی و دندان میشکنه !

من : خدایا دمت گرم ! این یه جا رو حال دادی !

 

۷

 

موبایل زنگ میخوره ؟

من : بله

منزل : سلام عزیز من . کی میای خونه ؟

من : شام چی داریم ؟

منزل : من دارم میرم پارک تو اومدی یه چیزی درست کن تا من بیام !

من : حتما عزیزم !

در این لحظه دوستم وارد میشه

دوست : با کی حرف میزنی ؟

من : منزل هست داره می پرسه کی میای دلم برات تنگ شده . شام چی میخوای درست کنم ؟

 

۶

 

 

توی آبدارخونه

من : چی شده خانم آبدارچی؟

آبدارچی : والله توی فرمانیه خوردم زمین . کمرم . دلم . ک و ن م درد میکنه ( این قسمت با شرم )

من : اشکالی نداره . خدا شانس بده . آدم تو بالا شهر بخوره زمین

آبدارچی  : خاک تو سرت ( نگفت ولی از چشاش خوندم )

۵

 

 

مدیر عامل : آقا بیا نرم افزار بابیلون رو برامون نصب کن

من : چشم

مدیر عامل : چطوری کار میکنه

من : آقا رو هر کلمه انگلیسی فقط کافیه این Middle  رو بزنی

مدیر عامل : ( دکترا هم داره  میگن ) اینی که گفتی چیه ! چقدر سخته !

من : (تشریح وار ) آقا شما روی هر کلمه این دکمه وسطی رو بزن یا بنویس توی این باکس و روی GO فشار بده

مدیر عامل : آها پس بنویسم و گه ( GO ) بزنم ! ?

من : آره همون گه بزن !